شعر از: اوژن گیوویک
ترجمه: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
شاید تکلیف باشد. گیاه باید بروید،
خورشید نمیتواند دست از انتشار بکشد،
آبی که جریان ندارد رو به زوال میرود
انتخاب با ماست. باید عشق بورزیم.
*
تنها رویایمان این است
که گلها رو به شادیمان بشکفند
و خورشید از برای ما و گلهایمان غروب کند.
*
معصوم بودنتان مایهی بالندگیست
وگرنه معصومیت را چه مایه افتخار است؟
فقر شما مایهی دانستگیست
وگرنه چه سود از دانستن؟
*
طغیان خشم به نور میماند
طلوع میکند و بر مسندش تکیه میزند.