شعر از: ماری-کلر بانکوار
ترجمه از: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
فراموشی کر است، فراموشیِ صداها
گمشدگانی که دوستشان داریم
فراموشیِ بادهایی که
زندانیان شهرهای محصور را آزاد میکنند.
فراموشی عریان است، مثل شن
نفرین شده است
بخاطر طلسمهای دفن شده:
سر خروسها، قلبهای تکه پاره
اما فراموشی باز از رنجها جان میگیرد
رویاهای برباد رفته را زنده میکند
طراوت درختها را توجیه میکند
و
همه را
به گذر روزها میبخشد.