شعر از: ژان فولان
ترجمه: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
بچهها دست هم را گرفته بودند
فقط بزرگترینشان حرف میزد
به نام همه توضیح میداد
و شالهای سبز
بر افق تاب میخوردد
زن باغبان
جورابهای سیاه بلندش را درمیآورد
شب بود زمین بود
با پرچینهای خاردار
با شاخههای مرده
با گل.