شعر از: آرتور رمبو
ترجمه: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
بشنو این نالهها
حوالی گلهای اقاقیا
در بهار پاروها
سبز سیر میروبند!
در مهی زلال
رو به فئوبه! میبینی
سر تکان میدهند
راهبههای پیزوری...
دور از حجم وضوح
دور از دماغهها، سقفهای زیبا
عشاق قدیمی میجویند
طلسمهای کارآ...
طلا نه به تقدس دارد ربطی
نه به تقدیر
چیزی نیست جز ابهامی
آینهی تاریکی.
باقیاند با اینحال
- سیسیل، آلمان،
در ابهامی غمگین
پریده رنگ، همین!