شعر از: ایو بونفوآ
به فارسیِ نفیسه نوابپور
----------------------------------------
تابستان، وحشی میگذشت در سالنهای خنک
چشمهایش کور، سینهاش برهنه،
فریاد میکشید، میآشفت
رویای آنهایی که آنجا
در خالیای روزشان
خفته بودند.
از سرما لرزیدند. نفسهایشان به شماره افتاد،
از خواب پریدند.
آسمان همچنان گسترده بود بالای زمین،
کوران عصر تابستان بود، در ابدیت.