۱۳۹۰/۰۵/۱۴

برادری‌ها

شعر از: ژان فولان
ترجمه‌ از: نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

وقتی که دزد ماشین
دزد اسب را ملاقات می‏کند
آهسته آهسته غذا می‏خورند
در شکستگی‏‌های بشقاب‏هایشان
سس آرام می‏ماسد
در میانه‌ی مه، در میدان
مجسمه‌ی اسب‌سوار را می‌بینند
با رکاب‌های گرانیتی‌اش
بزرگتر از حد طبیعی
حرف‌های واضحشان را این زوج
رد و بدل می‌کنند.