شعر از: هانی میشاییل
ترجمه از: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
نمیدانم
اگر کلماتی باشند
که بتوانند عطر پوستت را
داشته باشند، روشنی در چشمهایت
میزید، حرارتی
که ناگهان در من میپیچد، آنگاه
که تو لمسم میکنی، حس کردن
راست شدن موهایت
بر سر انگشتانم،
پوست پلکهایت
به تردی گلبرگ
زیر لبهایم.
اگر برای اینها کلماتی بودند
میتوانستم همه را بیدرنگ
بر کاغذ ثبت کنم
برای وقتی اینجا نیستی
(چیزی که اغلب اتفاق میافتد).