۱۳۸۸/۰۳/۱۵

دوازده

شعر از: ورونیک واله
ترجمه: نفیسه نواب‌پور
--------------------

روبروی هشتمین بطری
تنهایی هجوم می‌‏ﺁورد...
فقط می‏‌بایست منتظر چیزی شد
که هرگز نخواهد آمد.

دل نازک، چشم‌‏ها برق می‏‌‌زنند
نا امیدی می‏‌تازد...
در عمیق‏‌ترین دالان‏‌های درونش
دنبال چیزی می‏‌گردد
که هنوز او را روی زمین نگه داشته...

همه چیز غبار گرفته، سیاه
او منتظر است؛ هنوز امیدوار...
روبروی دهمین بطری،
هنوز می‌‏گردد...

با ناامیدی
به دنبال دلیل ماندن می‌‏گردد...
نزدیکان ترکش کرده‏‌اند،
تنها مانده در دنیا...

هیچ چیز نگهش نمی‏‌دارد،
خواب می‏‌ربایدش...
می‏‌رود، بدون ما
پیش از آنکه بتواند
جعبه‌‏ی دوازده‌‏تایی‌‏اش را تمام کند.