شعر از: ژان فولان
ترجمه: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
حالی، دختران موطلایی که از بیشه میﺁیند
روزی خواهند مرد
خیلی پیش از آن اما
تاجهای نیلوفریشان خواهند پوسید.
از میانشان یکی، دستش به تیغ خراشیده
خون را از زخم خویش میمکد،
هم اوست
که بر بدنی به لطافت ظریفترین جوانهها
جای هزارها خراش را
بر شاخهی پستانهایش نمیبیند.
دختران موطلایی!
میبایست بر رختخواب خالی رودخانهها
میان رزهای درشت و گلهای جارو میخوابیدید
تا زنبورها گرداگردتان
نیشهاشان را در فرونشاندن عطش انتقامها
از دست بدهند.