۱۳۸۸/۰۳/۱۵

برف

شعر از: روبرت والزر
ترجمه: نفیسه نواب‌پور
--------------------

برف بالا نمی‌‏افتد
اما پایین می‏‌جهد
و همانجا می‌‏خوابد،
دیگر هرگز بالا نمی‌‏رود.

او، مطابق طبیعت خاموش‏‌اش
زیر صورتک‏‌های خود است،
نه ذره‏‌ای از صفحه‌‏ی تو.
حتی اگر تو هم همانطور آرام بودی.

آرمیدن و چشم ‏انتظار بودن
لطافت‏‌های ناب اویند
و بخصوص طبیعت‏‌اش،
او در تواضع زندگی می‌‏کند.

برف هرگز برنمی‌‏گردد
به آنجا که از آن آمده،
نمی‏‌رود، کجا برود؟
آرامش: این خوشبختی از آن اوست.