شعر از: روبرت والزر
ترجمه: نفیسه نوابپور
--------------------
برف بالا نمیافتد
اما پایین میجهد
و همانجا میخوابد،
دیگر هرگز بالا نمیرود.
او، مطابق طبیعت خاموشاش
زیر صورتکهای خود است،
نه ذرهای از صفحهی تو.
حتی اگر تو هم همانطور آرام بودی.
آرمیدن و چشم انتظار بودن
لطافتهای ناب اویند
و بخصوص طبیعتاش،
او در تواضع زندگی میکند.
برف هرگز برنمیگردد
به آنجا که از آن آمده،
نمیرود، کجا برود؟
آرامش: این خوشبختی از آن اوست.