۱۳۸۸/۰۳/۱۵

در مسیر

شعر از: هانی میشاییل
ترجمه از: نفیسه نواب‌پور
----------------------------------------

در مسیر رفتن به اتاقی
پر از غریبه، از مقابل خانه‌‌ی کسی گذشتم
که می‌‌شناختم‌‌اش.
پشت پنجره‌‌های چراغان شده
تابلوی محبوب‌‌اش
هنوز همان‌‌جا آویزان بود
به این ترتیب، سال‌‌هاست
زیر خورشید ماه مارس
بین سپیدارهای هنوز برهنه
فرود آمدن تابوت و
آن‌چه از او مانده بود را ندیده‌‌ام.
این لحظه گرهی شد
در هستی‌‌ام که مدت‌‌هاست
حس نمی‌‌کنم‌‌اش. مثل چهره‌‌ای
که اغلب چه بی‌‌احساس
زیر حجم عظیمی از زمان دفن شده،
در برابر چشم‌‌های‌‌ام حاضر است.