شعر از: آرتور رمبو
ترجمه: نفیسه نوابپور
----------------------------------------
با شبهای آبی تابستان، به کورهراهها خواهم رفت،
زخم خورده از گندمها، اسیر یکی ساقهی تکیدهی علف:
طراوت را، رویاوار، زیر پاهایم حس خواهم کرد.
باد را خواهم گذاشت تا از سر لختم بگذرد.
حرف نخواهم زد، هیچ اندیشه نخواهم کرد:
عشق بیحد اما در روحم اوج خواهد گرفت،
و دور خواهم شد، بسیار دور، کولیوار،
با طبیعت، - شادمان، انگار که با زنی.