شعر از: یوهان بوبروفسکی
ترجمه: نفیسه نوابپور
--------------------
برکه.
برکه.
حریصانه میجوی،
کرانهها را. زیر ابر،
ماهیخوار. سفید، تابان،
هزارهها
چوپانها. همدم باد
من بر کوهستان صعود کردم
آنجا بود که زندگی میکردم.
شکارچی من بودم، اما ساقهی علف
مرا در رطوبتاش به دام انداخت.
گفتن را به من بیاموز، ساقهی علف!
مردن را و شنیدن را به من بیاموز!
دیرپا، گفتن را بیاموز، سنگ!
ماندن را به من بیاموز، آب!
دیگر از من نپرس و از خودت، باد!