شعر از: راینر ماریا ریلکه
به فارسیِ نفیسه نوابپور
----------------------------------------
آنجا، در تاکستان، لابلای شاخ و برگها
چیزی بود:
چهرهی روستایی کودکی جنگلی
با زبانی الکن...
خوشهها پیش رویش خم میشوند
به آنی وحشت میکنیم
از این تابستان شاد مکار.
و خندهی کودکانهاش
در تمام میوههای مغرور باغ میگیرد
همهجا فریبی هست
که آهسته تکانش میدهد تا بخوابد.